اللَّهُمَّ بِرَحْمَتِکَ فِی الصَّالِحِینَ فَأَدْخِلْنا، وَفِی عِلِّیِّینَ فَارْفَعْنا، وَبِکأْسٍمِنْ مَعِینٍ مِنْ عَیْنٍ سَلْسَبِیلٍ فَاسْقِنا، وَمِنْ الْحُورِ الْعِینِ بِرَحْمَتِکَفَزَوِّجْنا، وَمِنَ الْوِلَدانِ المُخَلَّدِینَ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ فَأَخْدِمْنا، وَمِنْثِمارِ الْجَنَّةِ وَلُحُومِ الطَّیْرِ فَأَطْعِمْنا، وَمِنْ ثِیابِ السُّنْدُسِ وَالحَرِیرِوَالاسْتَبْرَقِ فَأَلبِسْنا، وَلَیْلَةِ القَدْرِ، وَحَجَّ بَیْتِکَ الحَرامِ، وَقَتْلاً فِیسَبِیلِکَ فَوَفِّقْ لَنا، وَصالِحِ الدُّعاءِ وَالمَسْأَلَةِ فَاسْتَجِبْ لَنا، وَإِذاجَمَعْتَ الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ یَوْمَ القِیامَةِ فَارْحَمْنا، وَبَراءَةً مِنَ النَّارِفَاکْتُبْ لَنا، وَفِی جَهَنَّمَ فَلا تَغُلَّنا، وَفِی عَذابِکَ وَهَوانِکَ فَلَا تَبْتَلِنا،وَمِنَ الزَّقُّومِ وَالضَّرِیعِ فَلَا تُطْعِمْنا، وَمَعَ الشَّیاطِینَ فَلَا تَجْعَلْنا، وَفِیالنَّارِ عَلَى وُجُوهِنا فَلَا تَکْبُبْنا، وَمِنْ ثِیابِ النَّارِ وَسَرابِیلِ القَطِرَانِفَلَا تُلْبِسْنا، وَمِنْ کُلِّ سُوءٍ یا لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَفَنَجِّنا.
"خدایا به رحمت خود، ما را در صفوف صالحان داخل کن و به علّیّین، بالاببر و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان و حور عین را همسر ما قرارده و پسران جاودان را که همچون مروارید پوشیدهاند به خدمت ما بگمار و ازمیوههاى بهشت و گوشت پرندگان، ما را خوراک ده و از پوشش سندس و ابریشمواستبرق ما را بپوشان و لیلة القدر و حجّ بیت الحرام و کشته شدن در راه خود راتوفیق فرما و دعا و درخواست صالح را براى ما مستجاب کن و آنگاه که در قیامت،اوّلین و آخرین را جمعآوردى ما را ببخشاى و دورى از آتش براى ما بنویس و درجهنّم زنجیرمان نکن.
و به عذاب و خوارى خود مبتلامان نکن و از زقوم و ضریع ما را خوراک ندهوهمراه شیاطین قرارمان نده و در آتش دوزخ ما را بر روى نیفگن و لباس آتشوقطران بر تنمان نپوشان و از هر بدى، اى معبودى که جز تو معبودى نیست به حقّتوحید، ما را نجات ده...((5)
ایمان به روز قیامت بخشى اساسى از عقاید اسلامى است که دعاها دربعضى جوانب خود به تثبیت آن در نفس تأکید مىورزند، لازم به اشاره است که دراینجا میان تثبیت عقیده و شرح و بیان آن تفاوتى وجود دارد، شرح عقیده گاهى ازطریق سخنى عقلانى است در حالیکه تثبیت عقیده فقط از طریق سختى کشیدنوروابط متقابل میان انسان و این عقیده است، مثلاً در اینجا تفاوتى واضح میانآنکه به آخرت ایمانى مبنى بر برهانها و دلایل عقلى داشته باشیم و اینکه با تصوّرصحنههاى آخرت به آن ایمان آوریم وجود دارد، تشییع جنازه خود را به تصوّرمىآوریم در حالیکه بر دوش یاران به سوى آخرین جایگاه خود روانهایم، نمىدانیمسرنوشت ما چه خواهد بود.
و خود را در حالیکه روى مغتسل )میز غسالخانه( خوابیدهایم و دستدوستان یا همسایگان درستکار ما را، زیر و رو مىکند و متلاشى شدن جسد خود رادر قبر و سپس بیرون آمدن از قبر در حالیکه برهنه و ذلیلیم و نمىدانیم به کجا روکنیم، به تصوّر مىآوریم، پنجاه هزار سال در صحراى محشر مىایستیم.
صحرایى که در احاطه خطرها و ترسهاست، این چنین بهشت و دوزخ را بهتصوّر مىآوریم و مجازات و پاداش را.
همه این تصوّرات، عقیده را در ذهن ما تثبیت مىکند نه صرف اعتقاد ازروى استدلال و برهان، ایمان به آخرت باید تا درجهاى در نفس تثبیت شود کهانسان آن را جزئى از اندیشه و رویکردهاى خود قرار دهد.
یکى از دانشمندان غرب بنام "براتراتسن" در کتاب خود، با نام "دربارهتربیت" مىگوید: روحانیّون فرزندان خود را بر اساس ایمان به آخرت و عمل درجهت آن تربیت مىکنند. سپس مىافزاید:
من شخصاً به آخرت ایمان ندارم، امّا آنکه به آخرت ایمان دارد و ایمان داردبه اینکه در آنجا زندگى طولانى و جاوید خواهد داشت، حال یا در آتش و عذاب،یا در بهشت و نعمت، ناچار فرزندش را بر این اساس تربیت مىکند، زیرا دنیانسبت به آن روز هیچ نیست، ارزش هفتاد سال عمر در مقایسه با میلیونها سالچیست؟ لحظهاى بیش نیست؛ بنابراین کسى که به آخرت ایمان دارد نمىتواندمانند کسى که به آن ایمان ندارد زندگى کند، پس اختلافى وسیع میان زندگى این دووجود دارد.
در حدیث آمده است:
در شگفتم کسى که یقین به مرگ دارد چگونه مىخندد؟
تنها تصوّر مرگ و این پایانى که از آن نمىتوان بازگشت، کافى است تا باعثشود آدمى هرگز در زندگى نخندد، چه رسد به تصور آنچه پس از مرگ هست؛ مرگاز سادهترین مراحل قیامت است، مرگى که انسان از آن در دنیا مىترسد، دوزخیاندر قیامت آن را تمنّا مىکنند، زیرا بسیار سادهتر از ترسها و رنجهاى عذاب و آتشاست، آیه کریمه مىفرماید:
)وَنَادَوْا یَامَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ(. )سوره زخرف، آیه 77)
"ندا کردند کهاى مالک از خداى خود بخواه که ما را بمیراند تا از عذاب برهیم،گفت شما در این عذاب همیشه خواهید بود."
در مجمع از امیرالمؤمنینعلیه السلام در تفسیر این آیه آمده است: اهل دوزخ بهخاطر ضعفشان به همه نمىتوانند سخن بگویند، بلکه خیلى کوتاه حرف مىزنندومىگویند: خداوند تو، بر ما تمام کند، یعنى از خداوندت بخواه تا بر ما تمام کند،ما را بمیراند. مىفرماید شما خواهید ماند و شما را خلاصى با مرگ و جز آن نیست.
بنابراین ایمان تنها به وجود آخرت با تصوّر انسان از مراحل تفصیلى آنتفاوت دارد و چه بسا در آیه کریمه، کلمه "ظنّ" به این امر اشاره دارد:
)وَاسْتَعِینُوْا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ * الَّذِینَ یَظُنُّونَأَنَّهُم مُلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ(.
)سوره بقره، آیات 46 - 45)
"از خدا با صبر و نماز یارى جویید که نماز امرى بسیار بزرگ و دشوار است مگر برخاشعان، آنانکه بر این ظنّند که در پیشگاه خدا حاضر خواهند شد وبازگشتشان به سوىاو خواهد بود."
کلمه "ظنّ" چه بسا دلالت به این تصوّر کند، یعنى تصوّر اینکه انسان قطعاًبا خدا دیدار خواهد کرد این تصوّر درون تو را تکان مىدهد، تو را از اعماق تکانمىدهد و دعاهاى معصومین وقتى بر مسئله آخرت و تفصیلات مرگ، حشر،عذاب و نعیم مىپردازند، این تصوّر را براى ما مىآفرینند.
دعاى آتى که در آن تأمّل خواهیم کرد راهى براى اثبات ایمان به آخرتاست:
"خدایا به رحمت خود ما را داخل ]صفوف[ صالحان کن وبه علّیّین، بالاببر"، مهم نیست که اسم انسان در جراید و مجلّات نوشته شود یا از رادیو پخششود، مهم این است که خدا انسان را داخل جبهه صالحان کند و به اعلى علّیّین،بالا برد. پس انسان چقدر نیاز دارد به تثبیت ایمان و باورش تا این صفت را در خودبپروراند، تا نیندیشد به اینکه چه کسى از او سخن مىگوید، به شهرت فکر نکندوبه نظر مردم درباره خود نیندیشد و فقط بیندیشد به نظر خدا درباره او و اینکه او راچگونه مىبیند و آیا او را به اعلى علّیّین مىبرد یا نه؟
تاریخ شاهد است که مردمانى همه جهان را صاحب شدند، امّا تار و مارگشتند و به آخر آمدند، زیرا از صالحان نبودند.
فرعون در عهد خود از امریکا و روسیه امروز و از همه قدرتهاى عالم درروزگار خود قویتر بود، امّا او امروز کجاست؟ از او جز جسد مومیاییش درموزههاى قاهره و آنچه خدا براى عبرت دیگران قرار داده، بجا نمانده است.
بنابراین شهرت دنیوى مهم نیست، مهم این است که شأن انسان نزد خدا بالارود.
مثال قرآنى دیگر این است که آیا اسم یکى از جادوگرانى که به خداوندموسى ایمان آوردند و سر از فرمان فرعون پیچیدند و بخاطر ایمانشان قربانى شدندشناخته شده است؟ کسى از آنها چیزى نمىداند امّا خدا آنها را به اعلى علّیّین بردهاست.
"و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان."
در حدیث آمده است که آنجا حوض آبى وجود دارد که مؤمنان پیش از ورودبه بهشت از آن مىنوشند، این حوض همان است که حوض کوثرش مىنامند و اینآب طبق روایات چند خصوصیّت دارد، از مهمترین آنها این است:
1 - وقتى انسان مىمیرد، جسمش بسیار تغییر مىکند، سپس وقتى درصحراى خوفناک محشر که خدا درباره آن چنین مىگوید:
)فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْماً یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیباً(.
)سوره مزمّل، آیه 17)
"پس چگونه در امان خواهید بود -اگر کافر شوید- از روزى که کودکان را پیرمىکند."
محشور مىشود جسمش دچار تغییرات بیشترى مىشود و مسخ و تباهمىگردد، از اینرو که صحراى محشر با آنکه بسیار بزرگ و گسترده است، امّامیلیاردها انسان در آنجا انبوه شدهاند و در آن تپهها، گودالها، عقربها، آتش، عذابو تاریکى هست و از جهت سوم بیشتر مردم داخل آتش جهنّم مىشوند اگر چهبراى مدّتهایى بسیار کوتاه:
)وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً(. )سوره مریم، آیه 71)
"همه شما وارد دوزخ خواهید شد و این حکم حتمى خداوند توست."
و این از جهت پاک کردن مردم از گناهانشان است اگر در دنیا با استغفار پاکنشدهاند و هنگامى که این جسم از آتش خارج مىشود، بدون شک داراى صورتىتباه و ناخوشیهایى رنج آور است و براى آنکه انسان مؤمناز دگرگونیهاى قبر ومحشرو از بیماریهاى جهنّم خلاص شود، از این آب مىنوشد.. آبى که جسم انسان را بهزیباترین صورت در اوج جوانى باز مىگرداند و بعد از آن انسان داخل بهشتمىشود.
2 - این آب، آب حیات است و هر که از آن بنوشد گرفتار مرگ، رنج،ناخوشى و بیمارى نمىشود، از اینجاست که مؤمن به فضل این آب جوان، زیباوبهبود یافته و از سوى دیگر در امان از هر عامل منفى و بیمارى جسمى داخلبهشت مىشود.
دعا مىگوید: "و جامى از آب گوارا از چشمه سلسبیل به ما بنوشان."
"و حور عین را همسر ما قرار ده" حور جمع حوراء است به معنى زنى کهسیاهى چشمش بسیار سیاه و سفیدى آن بسیار سفید است، یعنى عنبیه چشمرنگى جز سیاهى ندارد، همچنانکه سفیدى چشم نیز به هیچ رنگ دیگرى آمیختهنیست. و "عین" جمع عیناء است به معنى زنى که "چشمهاى درشتى" دارد.بنابراین هر دو صفت به چشم باز مىگردد به اعتبار اینکه چشم انسان بسیارى ازنشانههاى زیباى، بلکه تجسّم زیباى انسان را با خود دارد، که روح از چشم جلوهگرمىگردد: "و حور عین را همسر ما قرار ده و پسران جاودان را که همچون مرواریدپوشیدهاند به خدمت ما بگمار" پسران جاودان مجموعههایى بزرگند از جوانان کمسال که خدا به خدمت مؤمنان در بهشت و آماده کردن همه وسایل راحت و رفاهبراى آنان گمارده است و آنها در خدمت مؤمنان هستند در هر آنچه بخواهند: "وپسران جاودان را که همچون مروارید پوشیدهاند به خدمت ما بگمار"، مرواریدچیزى بسیار زیباست، امّا گاه غبارى روى آن مىنشیند، ولى مرواریدى که درپوشیدگى است و قتى در معرض نور قرار گیرد با سپیدى و زیبایى مىدرخشد،پسران جاودان نیز این چنین هستند.
"و از میوههاى بهشت و گوشت پرندگان ما را خوراک ده" در بهشت میوههاوگوشتهاى گوناگونى هست که طبق اشتها و میل انسان در پیش او نهاده مىشود،در مورد پرندگان آنچه از روایات استفاده مىشود این است که پرندگان بهشت دستهدسته در آسمان پرواز مىکنند و هرگاه مؤمن به یکى از آنها میل کند کافى است که بهآن اشارهاى کند تا فوراً به شکل کباب در برابرش حاضر شود، عجیبتر این استکه بعد از آن که مؤمن از آن خورد، اجزاى پرنده جمع مىشود و از نو به پرواز بازمىگردد و در حالیکه به دیگر پرندگان فخر مىفروشد که مؤمن او را خورده است.
براستى مؤمن پادشاهى است در بهشت و فرشتگان، حور، ولدان،پرندگان، درختان و جویها و همه چیز به یک اشاره اوست. طبق آنچه در حدیثآمده است مؤمن در بهشت از زمین، خدمتکار، دشت، خانه، گلههاى اسبودرختان آنقدر دارد که مىتواند همه اهل زمین را در یک روز به میهمانى و خوراکدعوت کند.
"و از پوشش سندس و ابریشم و استبرق ما را بپوشان" لباس ابریشم،معروف است، سندس دیباى نازک است، استبرق دیباى ضخیم است یا ابریشم زربافت. این است چشم داشتهاى مؤمن در آخرت، امّا براى رسیدن به آنها ما در دنیابه توفیقى الهى نیاز داریم که راهى براى رسیدن به بهشت و نعم دائمى آن باشد:
"و لیلة القدر و حجّ بیت الحرام و کشته شدن در راه خود را توفیق فرما" کسىکه خدا او را در دگرگون ساختن خود در شب قدر و براى آغاز زندگى نو که رضاىخدا در آن است، موفق مىکند و سپس به حجّ مىرود و با حجّ اعلان مىکند کههمه خدایان ساختگى در زمین و طاغوتها را که از خود همتایان و انبازانى براى خداقرار مىدهند، را رها کرده است، سپس در حال جهاد در راه دین و خداوندش بهشهادت مىرسد، بدون شک از اهل بهشت خواهد بود.
انسان را ناچار مرگ مىیابد، امّا مرگ چه شیرین است وقتى از طریقشهادت باشد و مهمترین فواید شهادت در راه خدا بخشودگى همه گناهان است،زیرا خدا وعده بهشت به شهید راه خود داده است.
"و دعا و درخواست صالح را براى ما مستجاب کن" ما بسیار دعا مىکنیم،امّا برخى از این دعاها گاهى به حال ما سودى ندارد، بنابراین از خدا مىخواهیم کهدعاهاى صالح ما را اجابت فرماید.
"و آنگاه که در قیامت، اوّلین و آخرین را جمع آوردى ما را ببخشاى" روایاتمىگویند که خدا رحمتش را به صد جزء تقسیم کرده، پس رحمت خدا در این روزواسع است و اگر رحمت او نباشد مردم همگى هلاک مىشوند و چه بسا بتوانگفت: اگر رحمت خدا نباشد حتى یک نفر داخل بهشت نمىشود. در اینجا بهداستان آن مرد عابد زاهد که براى عبادت، نماز و ابتهال خود را از هر چیزى فارغکرده بود و پیوسته خدا را مىخواند که او را به سبب عملش داخل بهشت کند، نهبه سبب رحمت خدا اشاره مىکنیم.
آن مرد شبى خواب دید که قیامت برپا شده و نوبت حساب رسى او رسیدهوترازو در برابرش قرار گرفته و اعمالش در یکى از کفّههاى ترازو نهاده شده ودید کهعملش بسیار است، اعمالى همچون نمازها، ابتهالات، عبادات و... ولى در کفّهدوم گناهان او نهاده نشده، یا براى آنکه گناهانى قابل ذکر نداشته یا اینکه خداگناهانش را بخشیده، فقط انارى که در زندگیش خورده بود در کفّه تراز و نهاده شدواین انار بالطبع نعمتى است از میلیونها نعمتى که خدا با او داده و دید که کفّهاى کهانار در آن بود در کفّه اعمال صالح بسیارش چربید و مرد خطاى تصوّرش را فهمید،زیرا همه اعمالش در دنیا، حتّى مساوى یک انار از میان همه نعمتهاى خدا نبود.
بنابراین ما هر چند صالح و پاک باشیم در آخرت نیز همچون دنیا به رحمتخدا نیازمندیم. "و دوریى از آتش براى ما بنویس" از این عبارت چنین مىفهمیم کهکسانى که داخل آتش نمىشوند شایسته است که "برائت" ویژهاى نزد آنان باشد کهبه مثابه ورقه دخول به بهشت باشد و از برخى احادیث بر مىآید که آتش جهنّم میانصحراى محشر و بهشت فاصله مىاندازد و کسى که داخل بهشت مىشود ناچارباید از طریق جهنّم عبور کند، پس کسى که داراى برائت از آتش باشد از طریق پلىموسوم به صراط از جهنّم عبور مىکند؛ کسى که از امتیازات بزرگ بهرهمند باشد ازجهنّم در زمانى بسیار کوتاه در یک چشم بهم زدن عبور مىکند. امّا کسى که صاحبورقه برائت نباشد باید داخل آتش جهنّم شود سپس به سختى از آن راه خود را بهبهشت بیابد، وقتى داخل جهنّم شود از آن کى خارج مىشود؟ این مربوط است بهاندازه گناهانش و اعمال صالح و اعمال بدش، روایات مىگویند بعضى از مردمسیصد هزار سال در جهنّم مىمانند تا بدنهاشان پاک شود و نفسهایشان از آثارگناهان پاکیزه گردد، سپس بعد از آن داخل بهشت مىگردند؛ بنابراین ما دعامىکنیم که: "و دوریى از آتش براى ما بنویس و در دوزخ زنجیرمان نکن"، در جهنّمزنجیرهایى از آتش هست که پیرامون اهل آتش را گرفته است و زنجیرگاه ممکناست هفتاد متر باشد به شکلى که از سر تا پاى انسان به آن پچیده شود.
"و به عذاب و خوارى خود مبتلامان نساز" با مسلّط کردن عذاب و خوارىبر ما، ما را آزمایش مکن، "و از زقوم و ضریع ما را خوراک نده" زقّوم گونهاى استاز "درختان آتش" آنچنانکه این آیات قرآنى وصف مىکنند.
)إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ * طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیَاطِینِ * فَإِنَّهُمْلَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ(. )سوره صافّات، آیات 66 - 64)
"آن درختى است که در بُن جهنّم مىروید، میوهاش همچون سرهاى شیاطیناست، پس آنان از آن خواهند خورد و شکمها را پُر خواهند کرد."
زقّوم آنچنانکه گفتهاند نام درختى است با برگهاى، تلخ و بدبو، داراىشیرهاى که اگر به تن آدمى بخورد باعث ایجاد ورمهاى عفونى در آن مىشود.وضریع گونهاى دیگر از غذاهاى اهل آتش است، آیه ششم از سوره غاشیه به آناشاره دارد:
)لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِیعٍ * لاَ یُسْمِنُ وَلاَ یُغْنِی مِن جُوعٍ(.
)سوره غاشیه، آیات 6 - 5)
"طعامى جز ضریع ندارند، که نه فربه مىکند و نه رفع گرسنگى."
گفتهاند که ضریع خبیثترین و زشتترین گونههاى خاراست.
"و ما را با شیاطین قرار مده"، در آتش هر انسانى در کنار خود شیطان خود راکه در دنیا او را وسوسه مىکرد مىیابد، شیطان جزاى خود را در آتش مىبیندوعذاب مىشود، امّا در همان زمان انسان را نیز آزار مىدهد.
"و در آتش ما را بر رو نیفکن" خداوند اساس آتش جهنّم را در جایى بسیارعمیق نهاده است، از اینرو مجرمان را که بر رو در آتش مىافکنند زمان سقوط آنان تارسیدن به قعر جهنّم به هفتاد سال مىانجامد، پس از خدا مىخواهیم که ما را بر رودر آتش نیندازد.
"و از پوشش آتش و قطران بر ما نپوشان" قطران مادهاى سیاه و بد بوست کهبدنهاى دوزخیان را با آن مىآلایند آنچانکه همچون شلوارى براى آنها مىشود.
و آتش پیرامون اهل جهنّم را فرا مىگیرد آنچنانکه همچون لباسى مىشود کهآنها را پوشانیده است.
"و از هر بدى، اى معبودى که جز تو معبودى نیست، به حقّ توحید ما رارهایى ده."
خداى تعالى تواناست بر اینکه ما را از هر بدى در دنیا و آخرت نجات دهد،امّا بر ما ست که از او با جدّیّت و اصرار بخواهیم که با ما چنین کند.